آشنایی با کامپوزیتها
آشنایی با کامپوزیتها
در کاربردهای مهندسی، اغلب به تلفیق خواص مواد نیاز است. به عنوان مثال در صنایع هوافضا، کاربردهای زیر آبی، حمل و نقل و امثال آنها، امکان استفاده از یک نوع ماده که همه خواص مورد نظر را فراهم نماید، وجود ندارد. به عنوان مثال در صنایع هوافضا به موادی نیاز است که ضمن داشتن استحکام بالا، سبک باشند، مقاومت سایشی و UV خوبی داشته باشند و ....
از آنجا که نمی توان مادهای یافت که همه خواص مورد نظر را دارا باشد، باید به دنبال چارهای دیگر بود. کلید این مشکل، استفاده از کامپوزیتهاست.
کامپوزیتها موادی چند جزئی هستند که خواص آنها در مجموع از هرکدام از اجزاء بهتر است.ضمن آنکه اجزای مختلف، کارایی یکدیگر را بهبود میبخشند. اگرچه کامپوزیتهای طبیعی، فلزی و سرامیکی نیز در این بحث میگنجند، ولی در اینجا ما تنها به کامپوزیتهای پلیمری میپردازیم.
در کامپوزیتهای پلیمری حداقل دو جزء مشاهده میشود :
1- فاز تقویت کننده که درون ماتریس پخش شده است.
2- فاز ماتریس که فاز دیگر را در بر میگیرد و یک پلیمر گرماسخت یا گرمانرم میباشد که گاهی قبل از سخت شدن آنرا رزین مینامند
تقسیم بندیهای مختلفی در مورد کامپوزیتها انجام گرفته است که در اینجا یکی از آنها را آوردهایم:
خواص کامپوزیتها به عوامل مختلفی از قبیل نوع مواد تشکیل دهنده و ترکیب درصد آنها، شکل و آرایش تقویت کننده و اتصال دو جزء به یکدیگر بستگی دارد.
از نظر فنی، کامپوزیتهای لیفی، مهمترین نوع کامپوزیتها می باشند که خود به دو دستة الیاف کوتاه و بلند تقسیم میشوند. الیاف میبایست استحکام کششی بسیار بالایی داشته، خواص لیف آن (در قطر کم) از خواص توده ماده بالاتر باشد. در واقع قسمت اعظم نیرو توسط الیاف تحمل میشود و ماتریس پلیمری در واقع ضمن حفاظت الیاف از صدمات فیزیکی و شیمیایی، کار انتقال نیرو به الیاف را انجام میدهد. ضمناَ ماتریس الیاف را به مانند یک چسب کنار هم نگه میدارد و البته گسترش ترک را محدود میکند. مدول ماتریس پلیمری باید از الیاف پایینتر باشد و اتصال قوی بین الیاف و ماتریس بوجود بیاورد. خواص کامپوزیت بستگی زیادی به خواص الیاف و پلیمر و نیز جهت و طول الیاف و کیفیت اتصال رزین و الیاف دارد. اگر الیاف از یک حدی که طول بحرانی نامیده میشود، کوتاهتر باشند، نمیتوانند حداکثر نقش تقویت کنندگی خود را ایفا نمایند.
الیافی که در صنعت کامپوزیت استفاده میشوند به دو دسته تقسیم میشوند:
الف)الیاف مصنوعی
ب)الیاف طبیعی
کارایی کامپوزیتهای پلیمری مهندسی توسط خواص اجزاء آنها تعیین میشود. اغلب آنها دارای الیاف با مدول بالا هستند که در ماتریسهای پلیمری قرار داده شدهاند و فصل مشترک خوبی نیز بین این دو جزء وجود دارد.
ماتریس پلیمری دومین جزء عمده کامپوزیتهای پلیمری است. این بخش عملکردهای بسیار مهمی در کامپوزیت دارد. اول اینکه به عنوان یک بایندر یا چسب الیاف تقویت کننده را نگه میدارد. دوم، ماتریس تحت بار اعمالی تغییر شکل میدهد و تنش را به الیاف محکم و سفت منتقل میکند.
سوم، رفتار پلاستیک ماتریس پلیمری، انرژی را جذب کرده، موجب کاهش تمرکز تنش میشود که در نتیجه، رفتار چقرمگی در شکست را بهبود میبخشد.
تقویت کنندهها معمولا شکننده هستند و رفتار پلاستیک ماتریس میتواند موجب تغییر مسیر ترکهای موازی با الیاف شود و موجب جلوگیری از شکست الیاف واقع در یک صفحه شود.
بحث در مورد مصادیق ماتریسهای پلیمری مورد استفاده درکامپوزیتها به معنای بحث در مورد تمام پلاستیکهای تجاری موجود میباشد. در تئوری تمام گرماسختها و گرمانرمها میتوانند به عنوان ماتریس پلیمری استفاده شوند. در عمل، گروههای مشخصی از پلیمرها به لحاظ فنی و اقتصادی دارای اهمیت هستند.
در میان پلیمرهای گرماسخت پلیاستر غیر اشباع، وینیل استر، فنل فرمآلدهید(فنولیک) اپوکسی و رزینهای پلی ایمید بیشترین کاربرد را دارند. در مورد گرمانرمها، اگرچه گرمانرمهای متعددی استفاده میشوند، PEEK ، پلی پروپیلن و نایلون بیشترین زمینه و اهمیت را دارا هستند. همچنین به دلیل اهمیت زیست محیطی، دراین بخش به رزینهای دارای منشا طبیعی و تجدیدپذیر نیز، پرداخته شده است.
از الیاف متداول در کامپوزیتها میتوان به شیشه، کربن و آرامید اشاره نمود. در میان رزینها نیز، پلی استر، وینیل استر، اپوکسی و فنولیک از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. در بخشهای بعدی، رزینها و الیاف و روشهای شکل دهی کامپوزیتها را مورد بحث قرار دادهایم.
منبع :
کاربرد کامپوزیتها در لوله های انتقال سیال
یکی از کاربردهای عمدة کامپوزیتها، ساخت تجهیزات مقاوم در برابر خوردگی میباشد. در این میان لولههای انتقال سیال، بزرگترین بخش تجهیزات مقاوم در برابر خوردگی را به خود اختصاص میدهد. متن زیر برگرفته از سایت اینترنتی www.smithfiberglass.com در معرفی تکنولوژی لولههای کامپوزیتی میباشد
خوردگی مواد، سالیانه میلیونها دلار هزینه در سراسر جهان بر جای میگذارد. زیانهای حاصل از خوردگی بهطور میانگین 4 درصد تولید ناخالص ملی یک کشور را به هدر میدهد.
خوردگی یک پدیدة شیمیایی است که در اثر آن نواقصی در خواص فیزیکی و مکانیکی ماده ایجاد شده و سبب میگردد تا قطعه مورد نظر به مرور زمان کارایی خود را از دست بدهد. مثال بارز خوردگی، زنگزدگی فلزات در محیطهای نمناک و مرطوب است.
عمدهترین ضعف فلزات جهت استفاده در محیطهای نمناک، اسیدی، نفتی و غیره، بروز خوردگی در آنهاست و از آنجاییکه اغلب لولههای صنعتی از مواد فلزی همچون آهن و فولاد ساخته میشود، احتمال ظهور پدیدة خوردگی در آنها بالا میباشد. از طرفی رشد روزافزون صنایع مختلف همچون نفت، گاز، پتروشیمی و غیره در مناطق مرطوب و محیطهای خورندة جنوب کشور ما تقاضای فراوانی را برای تولید لولههای مقاوم به خوردگی جهت انتقال سیال پدید آورده است.
استفاده ا زکامپوزیتها
یکی از بهترین و موثرترین راههای مقابله با پدیده خوردگی استفاده ازلولههای کامپوزیتی به جای مشابه فلزی آنها میباشد. سه خاصیت مهم کامپوزیتها، آنها را به عنوان بهترین جایگزین نمونههای فلزی و بتنی معرفی کرده است. این خواص عبارتند از :
1- سبکی وزن
2- مقاومت در برابر خوردگی
3- خواص مکانیکی عالی
علاوه بر خواص فوق، لولههای کامپوزیتی از مزایای دیگری نسبت به نمونههای فلزی برخوردارند که زمینهساز استفاده روزافزون از آنها شده است:
- عمر خدماتی بالا
- تعمیر و نگهداری کم
- به صرفه بودن از نظر هزینه نصب اولیه
وزن اندک قطعات کامپوزیتی از مزایای مهم استفاده از مواد مرکب است که در مورد لولهها بهدلیل نیاز حیاتی به حمل و نقل و نصب آسان آنها بسیار حائز اهمیت است.
برای درک این مطلب کافی است بدانیم که یک لوله کامپوزیتی در مقایسه با نمونة فلزی خود تنها 20 درصد وزن آن را دارد.
مواد استفاده درساخت لولههای کامپوزیتی:
هر قطعه کامپوزیت، حداقل از دو نوع ماده متفاوت ساخته میشود. مادة نخست الیاف تقویتکننده، که نقش اصلی استحکام دادن به لوله را بر عهده دارند و دیگری رزین زمینه که به عنوان نگهدارنده الیاف مورد استفاده واقع میگردد .
الیافی که عموماً در ساخت لولههای کامپوزیت به کار میروند، الیاف شیشه (fiber glass) هستند. قیمت اندک و مقاومت عالی این الیاف در برابر مواد خورندة مختلف، فایبرگلاس را به عنوان بهترین انتخاب در مقابل سایر الیاف تقویتکننده معرفی کرده است. لولههای ساخته شده از الیاف شیشه نسبت به انواع محیطهای خورنده مقاوم میباشد.
رزینهایی که به طور متداول در ساخت لولههای کامپوزیت به کار میروند، اپوکسی، وینیلاستر و پلیاستر ایزوفتالیک میباشند. تمام رزینهای فوق طی فرآیندهای پخت لوله، مقاومت لازم در برابر دما، فشار و خوردگی را بهدست میآورند.
مقاومت در برابر خوردگی یک لوله کامپوزیتی، علاوه بر جنس الیاف و نوع رزین مورد استفاده، به موارد دیگری همچون نوع فرآیندهای تولید و بهینهسازی بعد از شکلدهی اولیه نیز بستگی دارد. بطور مثال پس از تولید یک لوله، نوع و ضخامت مادهای که جهت محافظت بیشتر در سطوح داخلی لوله روکش میشود، تأثیر زیادی بر نحوه عملکرد و عمر لوله دارد.
اغلب جهت جلوگیری از فساد ناشی از تابش اشعه ماوراء بنفش خورشید و مواد شیمیایی موجود در خاک و هوا، جدار خارجی لولهها نیز به مواد محافظ آغشته میشود. فشار قابل تحمل لولهها نیز بسته به ضخامت لوله، نوع رزین مورد مصرف و فرآیند ساخت استفاده شده، از 7 تا 270 آتمسفر متغیر است.
فرآیندهای ساخت لولههای کامپوزیت:
عموماً دو روش ساخت لولههای کامپوزیت وجود دارد:
1- روش پیچش الیاف
فرآیند پیچش الیاف فرآیندی است که در آن الیاف از پیش آغشته به رزین میشوند، سپس الیاف خیس به دور استوانهای که تحت چرخش محوری است با زاویه مشخصی پیچیده میشوند. تکرار این عمل شکل لوله را فراهم میآورد. لولههایی که توسط این فرآیند ساخته میشوند، قابلیت تحمل فشارهای تا حدود 270 را نیز دارا میباشند. شکل 1 بیانگر فرآیند پیچش الیاف است:
2- روش ریختهگری گریز از مرکز
فرایند ریختهگری گریز از مرکز، فرآیندای است که در آن، الیاف شیشه بهصورت خرد شده و یا بافتهای تکهتکه، در داخل یک لوله فولادی که بر روی بلبرینگی قرار دارد و به موتوری متصل است، قرار میگیرند. وقتی که لوله با سرعت زیاد دوران میکند همزمان رزین درون لوله بر روی الیاف اسپری میشود و آنها را خیس میکند. نیروی گریز از مرکز ناشی از دوران لولة فولادی، هوا را از لابلای رزین و الیاف بیرون کشیده و حاصل آن یک لولة بدون حباب با هدایت گرمایی بالا و خواص مناسب میباشد. شکل 2 بیانگر فرایند ریختهگری گریز از مرکز است: